نمایش یک نتیجه

مشاهده فیلترها
نمایش 9 24 36

خرید کتاب بیگانه نوشته آلبرکامو ترجمه جلال آل احمد نشر نگاه

100,000 تومان

گزیده ای از کتاب:

ساعت دو سوار اتوبوس خواهم شد و بعدازظهر به آنجا خواهم رسید. به این ترتیب، می‏توانم شب را در کنار جاده بیدار بمانم و فردا عصر مراجعت کنم. از رئیسم دو روز مرخصی تقاضا کردم که به علت چنین عذری، نمی‏توانست آن را رد کند. با وجود این دلش راضی نبود. حتی به او گفتم: «تقصیر من نیست.» جوابی نداد. بعد فکر کردم که لزومی نداشت این مطلب را به او می‏گفتم. در واقع من نمی‏بایست عذر تقصیر بخواهم. وانگهی وظیفۀ او بود که به من تسلیت بگوید. اما بدون تردید این کار را برای پس‏فردا گذاشته است که مرا با لباس عزا خواهد دید، چون اکنون مثل این است که هنوز مادرم نمرده است.

ولی بعد از تدفین، کار انجام‌یافته تلقی خواهد شد و همه‌چیز جنبۀ رسمی به خود خواهد گرفت.

ساعت دو سوار اتوبوس شدم. هوا خیلی گرم بود. مطابق معمول غذا را در رستوران سلست خوردم. همه با من اظهار همدردی می‏کردند و سلست به من گفت: «هیچ‌کس جای مادر را نمی‏گیرد.» هنگامی که به راه افتادم، همه تا دم در بدرقه‏ام کردند. کمی سراسیمه بودم. چون لازم بود به منزل امانوئل بروم و کراوات سیاه و بازوبندش را به عاریه بگیرم. آخر چند ماه پیش او عمویش را از دست داده بود.

برای اینکه اتوبوس را از دست ندهم، دویدم. حتماً به علت این شتاب و این دویدن و سروصدای ماشین و بوی بنزین و نور خورشید و انعکاسش روی جاده بود که چرتم گرفت، کمابیش همۀ طول راه را خوابیدم. هنگامی که بیدار شدم، به یک مرد نظامی چسبیده بودم. نظامی به من خندید و پرسید آیا از راه دور می‏آیم. جواب دادم «بله». برای اینکه چیز دیگری نگویم.