ساموئل دَشیل هَمِت در ۲۷ می ۱۸۹۴ در مریلند به دنیا آمد. در بیست‌سالگی، در آژانس کارآگاهی ملی پینکرتون مشغول کار شد، شغلی که به او بینشی دست اول از پیچیدگی‌های کارِ کارآگاهی و دنیای زیرزمینی جرم و جنایت داد. دوران ناپیوستهٔ کار او در پینکرتون تقریباً یک دهه طول کشید و نوشته‌های او را با سطحی از جزییات و واقع‌گرایی پر کرد که باعث شد کارهایش از سایر داستان‌های جنایی معاصر متمایز شود.
زنی از میان تاریکی، داستان زنی است که دیگر نمی‌خواهد در خانه و بستر مرد آزارگری بماند که با نفوذ و ثروتش دست به قلب همۀ حقایق می‌زند و هرکسی را قربانی می‌کند تا به خواسته‌هایش برسد. زن جوان مسیر پرفرازونشیبی از تعقیب و گریز را طی می‌کند تا بتواند خودش را آزاد کرده و حقیقت را بر همگان هویدا کند. همت در این داستان نیز همان مشخصه‌های اروتیسم پیدا و پنهان و تعلیق منحصربه‌فرد دیگر آثارش را پیش گرفته و مجموعۀ خیرهای کوچک را به یک‌دیگر متصل کرده تا شاید که بتوانند برابر شر بزرگ‌تر پیروز شوند.

صدای موشک‌ها رو نمی‌شنوی؟ پاشو جات رو عوض کنیم. هر لحظه ممکنه شیشه‌های این پنجره روی سرت خرد شه بلند شدم و روی اولین تخت دور از پنجره دراز کشیدم تا چشم‌هایم گرم شد، باز صدای پاشو پاشو ی پرستار پیچید. گفتم: «باز چرا؟» زیر پنکه خوابیدی جون تو تنم نیست حالا پاشو ارتعاش موشک بگیره اینجا پنکه می افته روت ولم کنید تو رو خدا بذارید بخوابم کشان‌کشان رفتم تا تخت دیگری خودم را انداختم و از حال رفتم.