عنوان مجموعه، «فلاپرها و فیلسوفها»، در خود دو قطب فرهنگی و اجتماعی را گرد آورده است: زنانی جوان، نوگرا، مستقل و پرشور که فلاپر نامیده میشدند؛ و مردانی جوان، اندیشناک و حساس که در مواجهه با خود، جامعه و زنها به تکاپو میافتادند. فلاپرها تنها یک مُد یا سبک زندگی به شمار نمیرفتند، بلکه نمادی از نسلی بودند که میخواستند زندگی را به شیوهٔ خود تجربه کنند و تعریف تازهای از زنانگی و فعالیت اجتماعی ارائه دهند. با موهای کوتاه، لباسهای متنوع و رفتارهایی که تا پیش از آن کمتر از زنان دیده میشد، مرزهای آداب و رسوم را به چالش کشیدند. آنها رقصیدند، خندیدند، با صدایی تازه اعلان استقلال کردند، و نسیم تغییر را به جامعهٔ سنتی آن زمان آوردند. فیتزجرالد با نگاهی همدلانه و در عین حال منتقدانه، نقش آنها را در جامعه و فرهنگ بازتاب داده است.
گرچه فیتزجرالد بیشتر به خاطر رمانهای مشهور و سرفراز خود همچون «گتسبی بزرگ» و «لطیف است شب» شناخته میشود، اما آثار کوتاه او نیز از عمق و ظرافت ویژهای برخوردارند. داستانهای کوتاه فیتزجرالد با نگاهی تیزبینانه به زندگی و رؤیای آمریکایی در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، پیچیدگیهای ارتباطات انسانی، بحرانهای عاطفی و مشکلات اجتماعی را به شکلی غنی و با جزئینگری و طنز و هوشمندی بررسی میکنند. این آثار نهتنها نشاندهندهٔ مهارت او در روایتگری و شخصیتپردازیاند، بلکه از نظر سبکی و ساختاری، تأثیری جاودانه بر ادبیات نسلهای بعدی گذاشتهاند. در حقیقت، داستانهای کوتاه فیتزجرالد همانطور که میتوانند به طور مستقل خوانده شوند، پسزمینهای منحصر بهفرد برای آثار بلندتر او نیز به شمار میآیند.
کتاب «فلاپرها و فیلسوفها» مجموعهای از هشت داستان کوتاه اسکات فیتزجرالد است که در دوران طلایی عصر جاز، ظهور آرت دکو، و تحولات اجتماعی دههٔ ۱۹۲۰ منتشر شد. این داستانها نخستین بار در مجلات معتبر آمریکایی همچون ساتردی ایونینگ پُست، اسمارت سِت، و گاهنامهٔ انتشارات اسکریبنر به چاپ رسیدند و سپس در همان سال در قالب یک مجموعه گردآوری شدند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.