برایتان از توهمی خواهم گفت که وجود زنان را نفرین کرده است.

شما را تنها، تک وتنها، میان جمعیتی محکوم به زایش، داغدارِ ازدست دادن فرزندان،

و میان اتفاقاتی به گردش خواهم برد که از فرق سر تا نوکِ پا را درگیر خواهد کرد.

از پنجره هایی که زنان پنهان پشت درهای بسته، از بدن های مجنون شان رو به بیرون گشوده اند، نگاه خواهم کرد.

بارها و بارها و بارها خودم را از آن پنجره ها به پایین خواهم انداخت.

در دل کتابخانه‌ای خلوت، نانامی سیزده‌ساله روزهایش را با کتاب خواندن می‌گذراند — دختری آرام با آسم مزمن و دنیایی پُر از قصه.

اما یک روز متوجه می‌شود تعدادی از کتاب‌ها از قفسه‌ها ناپدید شده‌اند. کسی حرفش را جدی نمی‌گیرد… تا اینکه مردی مشکوک در کت خاکستری و نوری مرموز در راهروها ظاهر می‌شود.

و درست در همین لحظه است که تایگر، گربه‌ی سخنگوی زنجبیلی، بازمی‌گردد.

نانامی و تایگر به دنیایی ناشناخته قدم می‌گذارند، جایی که کتاب‌ها در آتش می‌سوزند و آزادیِ خواندن در خطر است.

ادامه‌ای خیال‌انگیز بر کتاب گربه‌ای که کتاب‌ها را نجات داد — درباره دوستی، شجاعت، و جادوی خاموش ادبیات

هلن کارت‌رایت، زنی هشتاد و چند ساله، پس از شصت سال زندگی در استرالیا و از دست دادن همسر و پسرش، به روستای کودکی‌اش در انگلستان بازمی‌گردد. او که دیگر دلیلی برای ادامه‌ی زندگی نمی‌بیند، روزهایش را در تنهایی و سکوت سپری می‌کند.

اما یک شب سرد پاییزی، برخوردی تصادفی با یک موش کوچک در خیابان، زندگی‌اش را دگرگون می‌کند. این موجود کوچک، که هلن نامش را “نقلی” می‌گذارد، نه‌ تنها به او دلگرمی می‌بخشد، بلکه درهای بسته‌ی قلبش را به روی دیگران می‌گشاید و او را به دنیایی از دوستی‌ها و ارتباطات جدید می‌برد.

نقلی داستانی است لطیف و تأثیرگذار درباره‌ی غم، پیری، و امیدی است که می‌تواند در ساده‌ترین لحظات و از غیرمنتظره‌ترین راه‌ها به زندگی بازگردد.